شاید مهمترین موضوعی که میبایست در تحلیل فتنهی 88 همواره مورد توجه قرار گیرد، امیدوار شدن دشمن به پدید آمدن فضایی برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی است. امیدواری که به دلیل بروز اقدامات و حرکات غیرقانونی فتنهگران بهوجود آمده بود. رهبر انقلاب در اینباره فرمودهاند: «کسانی که فتنهی سال 88 را شروع کردند - حالا یا خودشان طراحی کرده بودند، یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمیخواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود - به کار کشور ضربهی سختی زدند. اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش میرفت. اینها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبههبندی کردهاند و یک جبههای تشکیل دادهاند.» درست از همین ایام بود که موضوعی به نام «تحریمهای فلجکننده» علیه ایران نیز در دستور کار مقامات آمریکایی قرار گرفت. یادداشت زیر، کندوکاوی است مستند پیرامون این موضوع که فتنهگران چگونه موجب ایجاد صدمات جبرانناپذیری به کشور شدند.روز 8 نوامبر 1979، وقتی که کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، با استناد بر قانون «کنترل صدور تسلیحات نظامی»، کشتی حامل لوازم نظامی به ارزش سیصد میلیون دلار متعلق به ایران را توقیف کرد، میتوان نقطهی آغاز تحریمهای یکجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. نقطهی آغازی که در گام دوم، با بلوکه کردن مجموعهی پساندازها و اوراق بهادار ایران در آمریکا، که ارزش آن بالغ بر دوازده میلیارد دلار بود، بر گستردگی آن افزوده شد. البته در سالهای بعد از آن، این روند برخلاف تعهدات آمریکا در بیانیههای الجزایر مبنی بر لغو تحریم و مداخله نکردن در امور داخلی ایران، فزونی بیش از پیش یافت. در طول جنگ تحمیلی
1 و سالهای پس از آن، به بهانههای مختلف نظیر آنچه در ماجرای تصویب طرح «داماتو»
2 اتفاق افتاد، همواره آمریکا بر گسترهی استفادهی خود از ابزار تحریم در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران افزود.
در ماجرای دستیابی ایران به صنعت صلحآمیز هستهای نیز آمریکا همچون گذشته، استفاده از ابزار تحریم را در دستور کار خود قرار داد و با صدور برخی فرمانهای اجرایی دولتی یا برخی مصوبات کنگرهی این کشور و یا حتی تصویب چند قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل،
3 تلاش نمود ایران را از این فناوری صلحآمیز و صنعت پیشرفته بازدارد. البته این اولینباری نبود که در راه بومیسازی یک صنعت، ایران از سوی استکبار جهانی تحریم میشد. پیش از این، در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نیز دولت ملی دکتر محمد مصدق تحریم شده بود تا از این راه، مانعی در جهت ملی شدن صنعت نفت یک کشور ایجاد شود. این موضوع شاهد خوبی بر این ادعاست که استکبار در جهت تثبیت منافع و هژمونی خود بر جهان، فارغ از اینکه چه کسی حاکم باشد، مانع از قدرتیابی و اقتدار دیگر کشورها میشود و این امر مختص جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه شامل دیگر کشورها هم میشود.
4
گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعهی ایران رقم زده و این جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنهگران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری و شکلگیری درک جدید از ایران توسط غرب و آمریکا، که در ادامهی ماجرای فتنه حاصل شد، غرب را به تحلیل، تصمیم و اقدام جدید نسبت به ایران مجاب کرد.
اما با مدنظر قرار دادن سیر تحریمهای اعمالشده علیه جمهوری اسلامی و با چشمپوشی از روند تاریخی و گسترهی جهانی استفاده از این ابزار توسط نظام سلطه، آنچه مسلم است، هیچیک از این تحریمها پیش از فتنهی 88، آنی نیست که جو بایدن، معاون رئیسجمهور آمریکا، از آن تحت عنوان «سختترین تحریمهای چندجانبه» علیه ایران یاد میکند.
5 آنچه تحت عنوان سختترین تحریمهای تاریخ از آن یاد میشود، از نظر بازهی زمانی مربوط به اقداماتی میشود که آمریکا و جبههی متحد با او، بعد از فتنهی 88 دنبال کردند که در ادامه، به نحوه و چرایی آن پرداخته خواهد شد، اما آنچه در این بخش لازم است مورد دقت قرار گیرد، بررسی وضعیت ایران و تحریمهای صورتگرفته بر آن و تحلیل غربیها از این وضعیت، پیش از آغاز فتنه است تا با مدنظر قرار دادن آن، ببینیم آیا این امکان وجود داشت که در سیر طبیعی اتفاقات به آنچه تحت عنوان سختترین تحریمهای تاریخ علیه ایران یا به تعبیری دیگر که از سوی برخی مسئولین غربی از آن با عنوان «تحریمهای فلجکننده» یاد میشود، منجر شود یا نه؟
پیش از فتنه 88 برای تحلیل شرایط پیش از فتنه، از سالهای پایانی ریاستجمهوری جورج بوش شروع میکنیم. جورج بوش پس از آنکه در دورهای ایران را «محور شرارت» خوانده بود و از حمله به ایران سخن میگفت و چند قطعنامه را در شورای امنیت علیه ایران به تصویب رسانده بود، در طی مذاکرات 1+5 با ایران، با تصور امکان مقابله با فعالیتهای هستهای ایران و ایجاد تغییر در رفتار آن، به نشانهی اعتراض به عدم تعلیق غنیسازی از سوی ایران، همواره نمایندهی خود را در مذاکرات شرکت نمیداد و اعلام میکرد که تعلیق غنیسازی پیششرط آمریکا برای حضور در مذاکرات است. با این حال اما در پایان دوران زمامداری خود، ناامیدانه و مأیوسانه به این نتیجه رسید که هیچ امکان و راهی جز مذاکره با ایران ندارد. لذا در مذاکرات «ژنو یک» با زیر پا گذاشتن پیششرط خود، ویلیام برنز، معاون کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجهی خود را در مقابل نمایندهی مذاکرهکنندهی ایرانی نشاند. حضور برنز در مذاکرات، نشانهای از عقبنشینی آمریکا بود. رایس، وزیر امور خارجهی آمریکا نیز همان زمان اعلام کرد: «ایالات متحدهی آمریکا دشمن ابدی ندارد. اگر ایران تصمیم بگیرد به جامعهی جهانی نزدیک شود، از حمایت ایالات متحدهی آمریکا برخوردار است.»
6 خبرگزاری آلمانی دویچوله نیز در تحلیل این رفتار آمریکا نوشت: «آگاهان میگویند شرکت ویلیام برنز در نشست ژنو به مفهوم چرخشی حیرتآور در سیاست تاکنون دولت بوش در برابر ایران است.»
7
گذر از «محور شرارت» خواندن ایران به حضور «بدون پیششرط» در مذاکرات توسط آمریکا، آن هم در دولت بوش جمهوریخواه، از جمله نشانههایی بود که نشان میداد غرب و آمریکا، ایرانِ قدرتمند را پذیرفته و به این درک رسیدهاند که باید با ایران به توافق برسند. البته این تنها نشانه نبود. زبیگنیو برژنسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، که توصیههایش در پیروزی اوباما در انتخابات تأثیرگذار بود، در گفتوگو با مجلهی آلمانی «اشترن»، در پاسخ به این سؤال که آیا اوباما رئیسجمهور یک ابرقدرت رو به زوال است، اظهار داشت: «واقعیت این است که دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است. دربارهی ایران و برنامهی هستهای ایران نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم. ما ممکن است حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیتآمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»
8
با مدنظر قرار دادن سیر تحریمهای اعمالشده علیه جمهوری اسلامی و با چشمپوشی از روند تاریخی و گسترهی جهانی استفاده از این ابزار توسط نظام سلطه، آنچه مسلم است، هیچیک از این تحریمها پیش از فتنهی 88، آنی نیست که جو بایدن، معاون رئیسجمهور آمریکا، از آن تحت عنوان «سختترین تحریمهای چندجانبه» علیه ایران یاد میکند.
همچنین چند ماه قبل از انتخابات 88، برنارد کوشنر، وزیر خارجهی یهودیالاصل فرانسه، در مصاحبه با شبکهی «سیانان» میگوید: «گمان میکنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان سخن بگوییم، باید با ایران صحبت کنیم. اگر میخواهیم از خاورمیانه، عراق و سوریه سخن به میان آوریم، باید با ایران صحبت کنیم. پس واقعگرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.»
9 همهی این سخنان یادشده و از این دست اظهارات که در مقطع زمانی پیش از فتنه کم شنیده نمیشد، نشان از آن داشت که تصور، درک و محاسبات غرب از ایران، بر بیفایده بودن فشارها و لزوم گفتوگو با آن تأکید دارد. این درک و تصور در آخرین مذاکرات هستهای پیش از انتخابات، که در ژوئن 2008 (سال 1387)، یعنی درست یک سال مانده به انتخابات انجام شد، بهصراحت از سوی طرفهای مذاکرهکنندهی غربی بیان گردید که چارهای جز پذیرش برنامهی غنیسازی ایران نمیبینند.
10 مذاکرات هستهای نیز بهصورت کاملاً هوشمند از سوی مقامات غربی تا اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال 88 به حالت تعلیق درآمد. آنها منتظر بودند ببینند نتیجهی انتخابات چه خواهد شد تا آنگاه متناسب با آن، روند و خطمشیهای خود را مشخص کنند.
اما اوج عقبنشینی غرب در قبال ایران و پذیرش ایران قدرتمند را میتوان در اولین نامهی اوباما به رهبر انقلاب، که چند روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری 1388 ارسال شده بود، مشاهده کرد. اوباما در آن نامه اذعان کرده بود که بدون ایران، هیچ موضوعی در خاورمیانه فیصله نمییابد. او خواستار گفتوگویی همهجانبه و کمک به شروع فصل جدیدی از مناسبات بین ایران و آمریکا شده بود. همهچیز حکایت از دست برتر جمهوری اسلامی در تحولات منطقهای و بینالمللی داشت، اما یک حادثه، همهی معادلات را تغییر داد و دست برتر و پُر ایران را در چانهزنی با غرب، خالی کرد: آشوبهای بعد از انتخابات 88!
اوج عقبنشینی غرب در قبال ایران را میتوان در اولین نامهی اوباما به رهبر انقلاب، که چند روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری 1388 ارسال شده بود، مشاهده کرد. اوباما در آن نامه اذعان کرده بود که بدون ایران، هیچ موضوعی در خاورمیانه فیصله نمییابد. همهچیز حکایت از دست برتر جمهوری اسلامی در تحولات منطقهای و بینالمللی داشت، اما یک حادثه، معادلات را تغییر داد و دست برتر و پُر ایران را در چانهزنی با غرب، خالی کرد.
پس از آغاز فتنه آشوبهای بعد از انتخابات 88 و یا به تعبیر دقیق «فتنه»، موجب «امیدواری» دشمنی شد که مترصد به وجود آمدن روزنهای برای ضربه زدن به ایران بود. به همین علت، در اقدامی ناباورانه، تنها در طی ده روز اول آغاز فتنه، شش قطعنامه در کنگرهی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید!
11 مسئولین غربی که تا پیش از این بر لزوم واقعگرایی در برابر ایران سخن به میان میآوردند و از ضرورت تعامل با ایران میگفتند، بهیکباره شروع به اظهارات مداخلهجویانه در امور داخلی ایران کردند. اوباما که چند روز پیش از انتخابات به رهبر انقلاب نامه نوشته بود تا او را در حل مشکلات منطقه کمک نماید، بهناگاه با آغاز فتنه، از ایرانیها خواست تا به اعتراضات خود ادامه دهند و مشخصاً از میرحسین موسوی نام برد و وی را نماد غربگرایی نامید.
12 تغییر لحن آمریکاییها و غربیها با آغاز فتنهی 88 بهوضوح قابل مشاهده بود.
وضع و نگرش غربیها در جریان فتنهی 88 به قدری تغییر کرد که شانزده روز پس از اهانت فتنهگران در روز عاشورا به حضرت اباعبداللهالحسین
علیهالسلام، ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در منطقه، حتی از احتمال حمله به تأسیسات هستهای ایران خبر داد! وی در گفتوگو با «سیانان» گفت: «حتماً میتوان تأسیسات هستهای ایران را مورد هدف قرار داد. تأسیسات ایران در مقابل حملات بمبها آسیبپذیر هستند.» از سویی دیگر، این نکته نیز عجیب است که اقدام نظامی علیه برنامهی هستهای ایران با شروع فتنهی 88 کلید خورد و ترور دانشمندان هستهای ایران از همین زمان آغاز شد. این ترورها در شرایطی که کشور در نتیجهی فتنه به «بیثباتی» کشیده شده بود، انجام پذیرفت.
از فردای فتنه و تغییر درک دشمن از جمهوری اسلامی و ایجاد تصور امکان آسیب به جمهوری اسلامی و امیدوار شدن دشمن جهت عینیتبخشی به آن تصور، شاهد شکلگیری اراده و اجماع بین مسئولین آمریکایی و اروپایی برای مقابله با ایران و تحریم گسترده و بهزعم خود، فلجکننده علیه آن هستیم. رهبر انقلاب در توضیح اینکه اجماع و شکلگیری جبههی متحد علیه ایران در نتیجهی فتنه بوده است، میفرمایند: «کسانی که فتنهی سال 88 را شروع کردند -حالا یا خودشان طراحی کرده بودند یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمیخواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود- به کار کشور ضربهی سختی زدند. اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش میرفت. اینها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبههبندی کردهاند و یک جبههای تشکیل دادهاند.»
13
آشوبهای بعد از انتخابات 88، موجب «امیدواری» دشمنی شد که مترصد به وجود آمدن روزنهای برای ضربه زدن به ایران بود. در اقدامی ناباورانه، تنها در طی ده روز اول آغاز فتنه، شش قطعنامه در کنگرهی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید! اوباما که پیش از انتخابات به رهبر انقلاب نامه نوشته بود تا او را در حل مشکلات منطقه کمک نماید، با آغاز فتنه، از ایرانیها خواست تا به اعتراضات خود ادامه دهند.
این امیدواری دشمن، موجب وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران شد. به همین علت، با دمیده شدن روحیهی جدید به دشمنان و در پی آن، شکلگیری یک جبههی متحد علیه ایران، شاهد روند پُرسرعت گسترش تحریمها علیه کشور بودیم. برای نمونه، با اندک دقت نظری در فرمانهای اجرایی دولت آمریکا علیه ایران و در راستای تحریم آن، میتوان دریافت که تعداد و وسعت اهداف تحریمی این فرمانها اساساً قابل مقایسه با قبل از فتنه نیست. در سالهای 2010، 2011 و 2012، 9 فرمان که بیشتر آنان قدرت تأثیرگذاری اقتصادی بالایی داشتند، از سوی دولت آمریکا در جهت تحریم جمهوری اسلامی صادر شد.
14 همچنین کنگرهی آمریکا از این قاعده مستثنا نبود و شش قانون جهت تحریم ایران به تصویب رساند
15 که در این میان، «قانون جامع تحریمها، مسئولیتپذیری و محرومیت ایران»، موسوم به (CISADA) که شامل تحریم انرژی، بانکی و فروش بنزین ایران میشود، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
همچنین صدور قطعنامهی 1929 توسط شورای امنیت سازمان ملل را، که در سالگرد فتنهی 88 به تصویب رسید و به همین خاطر، دارای پیام روشنی به طرف ایرانی بود، میتوان در همین چارچوب تحلیل کرد. در تأیید این مدعا، میتوان به مقالهی کیم آر. هلمز، تحلیلگر ارشد نشریهی «واشنگتنتایمز» اشاره کرد که دو ماه پیش از قطعنامهی 1929 در سرمقالهی این نشریه نوشته بود: «تحریم بهتنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوق بشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به دلیل وجود اپوزیسیون داخلی، دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد.»
16 روزنامهی آلمانی «ولت» نیز چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروههای اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چندبارهی خود در اعمال تحریمهای سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»
17
وضع و نگرش غربیها در جریان فتنهی 88 به قدری تغییر کرد که شانزده روز پس از اهانت فتنهگران در روز عاشورا به حضرت اباعبدالله، ژنرال پترائوس، فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در منطقه، حتی از احتمال حمله به تأسیسات هستهای ایران خبر داد! این نکته نیز عجیب است که اقدام نظامی علیه برنامهی هستهای ایران با شروع فتنهی 88 کلید خورد و ترور دانشمندان هستهای ایران از همین زمان آغاز شد.
برای فهم بهتر استراتژی غربیها، بالاخص آمریکاییها علیه ایران، میتوان به سخنان آدام ارلی، سفیر آمریکا در بحرین که پیش از این و در دوران ریاستجمهوری جرج بوش سخنگوی وزارت خارجهی آمریکا بوده است، اشاره نمود. وی پیش از اول اکتبر 2009 و برگزاری مذاکرات ژنو، در جلسهای با برخی از مسئولان کشورهای عربی در منامه، صراحتاً اعلام کرد: «کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات ایران و 1+5 نحوهی حمایت از رهبران معارض جدید در ایران را پیگیری میکند.» او همچنین تصریح کرد که اگر مذاکرات ژنو برای آمریکا موفقیتآمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد همزمان با تشدید تحریمها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت رسمی، علنی و گسترده از رهبران معارض جدید، وسعت بخشد؛ چراکه هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریانهای طرفدار غرب در ایران کارساز نیست.
18 ریشهی این موضع و این دست مواضع را، که در زمان فتنه بهکرّات بیان میشد، باید در میان نوشتهها و سخنان مطرحشده در اندیشکدهها غربی که توسط استراتژیستها، تصمیمسازان و سیاستسازان آمریکایی بیان میشود و به نگارش درمیآید، جستوجو کرد. بهعنوان مثال، میتوان به مقالهی پولاک و ری تکیه با عنوان «افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران»، که در سال 2011 به نگارش درآمده است، اشاره کرد. این دو استراتژیست در سالهای پس از فتنهی 88، درست زمانی که فشارها و تحریمها علیه ایران رو به تزاید بود، با درکی که از شرایط جمهوری اسلامی یافتند، اینگونه تحلیل کردند که «تشدید فشار بر رژیم ایران میتواند پیشبرد برنامهی هستهای تهران را به تأخیر اندازد. همچنین این قابلیت را دارد تا مشکلات و تنشهای جدیدی را در نظام ایران به وجود آورد. ضمناً میتواند فرصتهای جدیدی را برای افراد میانهرو در ایران فراهم سازد که بیشتر علاقهمندند تا در بحث هستهای و سایر رفتارهای دردسرآفرین تهران، مثلاً حمایت از گروههای تروریستی، با جامعهی بینالمللی مصالحه نمایند. همچنین میتواند فرصت مناسبی را برای احیای توان جنبش سبز به وجود آورد.»
19 در پس این تحلیل، توصیه و تجویزی که استراتژیستها به تصمیمگیران و سیاستمداران آمریکایی میکنند، از این قرار است: «گامهای اولیه بیشتر باید بر شناسایی احتمالات و تشخیص بهترین روشهای تحقق اهداف مختلف تمرکز یابند، اما از ارکان مهم هر راهبردی، برقراری ارتباط با جنبش سبز خواهد بود. در حال حاضر، فرصتهای بسیاری برای برقراری ارتباط با فعالان ایران وجود دارند. ایران سرزمین اعتراضات کارگری و تظاهرات سیاسی است. چالش موجود در برقراری ارتباط (علنی یا مخفی) با اتحادیههای مهم کارگری و سازمانهای دانشجویی است که شبکهی ملی دارند و از طریق رسانههای اجتماعی با یکدیگر در ارتباطاند. مخالفان حکومت روحانیون، از هر قشر و گروه، باید تحریک شوند تا نقاط ضعف اخلاقی رژیم اسلامی را محکوم نمایند. حال آنکه تلاش برای شتاب دادن به جریان فرار نخبگان سیاسی و صنعت هستهای ایران باید دوچندان گردد. هرگونه تلاش سیستماتیک برای خالی کردن پشت حکومت اسلامی ایران باید یکی از اولویتهای اصلی واشنگتن باشد.»
20
روزنامهی آلمانی «ولت» چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروههای اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چندبارهی خود در اعمال تحریمهای سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»
آنچه از این بیان و گفتههای مشابه، که در فضای تحلیلی غرب کم نیست، میتوان دریافت این است که تصمیمسازان غربی پس از فتنه، بر این باور امیدوار شدند که با فشار مضاعف و همزمان با آن، حمایت از عوامل اصلی فتنه، میتوانند جمهوری اسلامی را به سمت براندازی بهعنوان هدف حداکثری و یا تغییر رفتار و تمکین به خواست غرب بهعنوان هدف حداقلی، پیش ببرند.
باور و امیدی که پیش از فتنهی 88 رو به یأس گذاشته بود، به امیدواری تبدیل شد و از همین روی، پس از وقوع فتنهی 88، مایکل الوی دربارهی این امیدواری، اینچنین تحلیل میکند: «جریان سبز یکی از شکافهایی است که مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، آن چیزی که بیش از همه مدنظر دولتمردان آمریکاست، گرایشهای فرهنگی و اجتماعی است که در داخل ایران به آمریکا در بین برخی اقشار و طبقات وجود دارد. اگر این گرایشها و مطالبات به خواستهای جریان سبز متراکم گردد، میتواند به غرب کمک شایانی بنماید. گرچه راهاندازی یک حرکت شبهانقلابی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی بهلحاظ زمانی برای ایالات متحدهی آمریکا زمانبر است، اما هرگز از ردهی برنامههای روی میز خارج نشده است.»
21 فرجام سخن همهی آنچه گفته شد، مؤید این امر است که آن گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعهی ایران رقم زده و این جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، جرم امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنهگران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری و شکلگیری درک جدیدی از ایران توسط غرب و آمریکا، که در ادامهی ماجرای فتنه حاصل شد، غرب را به تحلیل، تصمیم و اقدام جدید نسبت به ایران مجاب کرد و این اراده را در دشمنان برای شکلدهی جبههای متحد علیه ایران به وجود آورد و حاصلِ آن شد تحریمی در این گستردگی. باری، جرم بزرگ فتنهگران، امیدوار کردن دشمنان بود.